سفارش تبلیغ
صبا ویژن

I LOVE HOSAIN

پند

    نظر

چند نفر از شیعیان بحرین با هم قرار گذاشتند هریک به نوبت، دیگران را میهمان کنند. بر این قرار عمل کردند تا نوبت به مردی تنگدست رسید و چون برای میهمانی دوستان خود وسیله ای در اختیار نداشت بسیار اندوهگین شد و از شهر خارج شد و رو به صحرا آورد تا شاید کمی از اندوهش برطرف شود.

در این بین شخصی نزد او آمد و گفت:«در شهر به فلان تاجر بگو م ح م د بن الحسن می گوید آن دوازده اشرفی را که برای ما نذر کرده بودی بده، پول را از او بگیر و صرف میهمانی خود کن.»

آن مرد نزد تاجر رفت و پیغام را رساند ، تاجر گفت:«م ح م د بن الحسن این حرف را به تو گفت؟» جواب داد:«آری.» پرسید:«او را شناختی؟» پاسخ داد:«نه.»

گفت:«او صاحب الزمان بود من این مبلغ را برای آن جناب نذر کرده بودم.»

آنگاه مرد بحرینی را بسیار احترام کرد و وجه را پرداخت و خواهش کرد که چون آن بزرگوار نذر مرا پذیرفته نصف این اشرفی ها را به من بده و معادل آن از پول های دیگر می دهم تا به عنوان تبرک داشته باشم.

بحرینی به این وسیله از عهده ی میهمانی دوستان خود برآمد.